من به هیچ وجه خدا را لمس نکرده ام ،
خدایی که لمس کردنی
باشد که دیگر خدا نیست.
اگر هر دعایی را هم اجابت کند ،همین طور.
همانجا بود که برای
اولین بار حدس زدم که ،عظمت دعا
بیش از هر چیز در این
امر نهفته است که پاسخی به آن داده نمی شود و
زشتی سوداگری را به این مبادله راهی نیست.
این را هم دریافتم که
آموختن دعا آموختن سکوت است
و عشق فقط از جایی
شروع می شود
که دیگر هیچ انتظاری
برای گرفتن هیچ چیز وجود نداشته باشد.
عشق تمرین نیایش است
و
نیایش تمرین سکوت...
...
..
"آنتوان دوسنت اگزوپری"
|
|
آلبرت انیشتین از حامیان صهیونیسم بود. حمایت او از صهیونیسم باعث خشم راستگرایان آلمان شد.[۲۴]انیشتین در سال 1939 کتابی نیز به نام «درباره صهیونیسم»( About Zionism ) نوشت.[۲۵]او پس از سفر به آمریکا به سخنرانی هایش به نفع صهیونیسم ادامه داد.اینشتین در یک سخنرانی در هتل کومودور نیویورک، به مردم گفت «آگاهی من از ماهیت اصلی یهودیت با عقیده یک کشور یهودی دارای مرز، ارتش، و درجهای از قدرت دنیوی هر جقدر هم که متعادل باشد، مخالف است. من نگران آسیب داخلی هستم که یهودیت متحمل آن خواهد شد. » او همچنین یک نامه سرگشاده منتشر شده در نیویورک تایمز را نیز امضا کرد] این نامه مناخیم بگین و حزب ملیگرای هروت را خصوصا برای برخورد نامناسب با بومیان عرب در جریان دیر یاسین توسط ارگون پیشینیان هروت محکوم کرد.
علیرغم این نگرانیها، او در تأسیس دانشگاه عبری در بیتالمقدس، فعالیت بسیاری کرد و در سال (۱۹۳۰) کتابی با عنوان «در مورد صهیونیسم: مجموعه مقالات و سخنرانیهای استاد آلبرت اینشتین»، منتشر کرد و مقالات خود را وقف آن دانشگاه کرد. بعدها، در سال ۱۹۵۲، به اینشتین پیشنهاد شد که به عنوان دومین رئیسجمهور کشور جدید اسرائیل قدرت را در اختیار بگیرد، اما او این پیشنهاد را نپذیرفت، و گفت که فاقد توانایی لازم برای این کار است. با این وجود، اینشتین بقیه عمر خود را وقف رفاه اسرائیل و مردم آن کرد.
آلبرت اینشتین از ۱۹ اوت، ۱۹۴۶، با اعلام تشکیل بنیاد آموزش عالی آلبرت اینشتین ارتباط نزدیکی با طرحهایی داشت که مطبوعات از آن تحت عنوان «یک دانشگاه همگانی یهودی» نام میبرد، اما وی در ۲۲ ژوئن، ۱۹۴۷، از حمایت از این بنیاد دست برداشت و با استفاده از نامش در این بنیاد مخالفت کرد. این دانشگاه در سال ۱۹۴۸ با نام دانشگاه برندیس افتتاح شد.
اینشتین، به همراه آلبرت شوایتزر و برتراند راسل، علیه آزمایش هستهای و بمب اتم مبارزه کردند. اینشتین به عنوان آخرین اقدام عمومی خود، تنها چند روز پیش از مرگ، بیانیه راسل-اینشتین را امضا کرد، که این اقدام وی منجر به برگزاری کنفرانس پوگواش در مورد علوم و امور جهان شد.
اینشتین در آلمان به دنیا آمد. وی در ۱۷ سالگی، در ۲۸ ژانویه، ۱۸۹۶، با تایید پدرش خواستار پایان دادن به تابعیت آلمانی خود شد. او در طول پنج سال یک بیوطن بود. در ۲۱ فوریه، ۱۹۰۱ او تابعیت سوئیس را به دست آورد، و هیچگاه این تابعیت را ملغا نکرد. اینشتین در آوریل ۱۹۱۴ یعنی زمانی که وارد خدمات اجتماعی پروس شد به تابعیت روسیه درآمد، اما به دلیل موقعیت سیاسی و آزار و اذیت یهودیان در آلمان نازی، او خدمات اجتماعی را در مارس ۱۹۳۳ رها کرد و در نتیجه تابعیت پروس را نیز از دست داد. در ۱ اکتبر، ۱۹۴۰، اینشتین تبعه ایالات متحده آمریکا را به دست آورد. او تا زمان مرگ ۱۸ آوریل ۱۹۵۵ هم تبعه ایالات متحده آمریکا بود و هم تبعه سوئیس.
آلبرت اینشتین تبدیل به موضوع تعدادی رمان، فیلم و نمایشنامه، از جمله رمان فرانسوی ژان کلود کریر در سال ۲۰۰۵، با نام «Einstein S'il Vous Plait (لطفا آقای اینشتین)، فیلم »بیاهمیتی« ساخته نیکولاس روگ، فیلم آیکیو» ساخته فرد شپیسی (در این فیلم والتر متهو نقش اینشتین را ایفا میکرد)، رمان «رویاهای اینشتین» نوشته آلن لایتمن، و نمایشنامه طنز «پیکاسو در چابکی خرگوش نوشته استیو مارتین شد.اینشتین همچنین موضوع اپرای بیهمتای اینشتین در ساحل اثر فیلیپ گلس بود. شخصیت طنز اینشتین نیز موضوع نمایشنامه تکبازیگر اد متزگر با نام »آلبرت اینشتین: قلندر اهل عمل" .
اغلب در داستانها از وی به عنوان الگویی برای ترسیم دانشمندان دیوانه و اساتید حواسپرت استفاده میشود: چرا که شخصیت وی و مدل موهایش نمایانگر بیقاعدگی، یا حتی دیوانگی است و اغلب مورد تقلید یا اغراق قرار میگیرد. فردریک گلدن نویسنده تایم از اینشتین به عنوان «تحقق رویای یک کارکاتوریست» یاد کردهاست.[
در جشن تولد ۷۲ سالگی اینشتین در سال ۱۹۵۱، آرتور ساسه عکاس UPI تلاش میکرد تا وی را متقاعد کند که در برابر دوربین لبخند بزند. اینشتین که این کار را آن روز بارها برای عکاس انجام داده بود، در عوض زبان خود را از دهان خارج کرد. این تصویر به خاطر به تصویر کشیدن تعارض در رفتار یک دانشمند نابغه و سبک سری وی تبدیل به نمادی در فرهنگ عامه شدهاست. یاهو سیریس، یک فیلمساز استرالیایی، این تصویر را به عنوان الهام بینالمللی برای فیلم بینالمللی و نابهنگام «اینشتین جوان» استفاده کرد. این تصویر همچنین در انگلیس به عنوان بخشی از آموزش خوانش پریشی به کار میرود، که طی آن مجموعهای از پوسترهای دانشمندان، متفکران و هنرمندان بزرگ به تصویر کشیده شده و ادعا میشود (این امر در پوسترها مشخص نشده) است که همه آنان مبتلا به خوانشپریشی هستند.
ابوالهول غول افسانههای مصر باستان و اسطوره اُدیپ، مخلوطی از انسان و حیوان با پیکری از شیر، مزیّن به بالهای عقاب و دارای کلهای شبیه سر زنان است. این موجود افسانهای کسانی را که موفق به حل معمّای او نمیشدند میکشت و در نظر مصریان باستان مظهر آفتاب محسوب میشد، ابوالهول بزرگ که در مصر قرار دارد از صخرهای تراشیده شده است و ۱۷ متر ارتفاع و ۳۹ متر طول دارد.
اسرارآمیز بودن ابوالهول احتمالأ در ارتباط با تعهد و ادای سوگند هنرمندان و خالقین اساطیر است که بر اساس آن موظف بهحفظ اسرار و رموز عقاید و اندیشههای فرهنگی و عرفانی آثار خود بودهاند. این موجود افسانهای بیش از هر پدیده دیگری در ادبیات و فرهنگ، اقتدار اسطورهای خود را تثبیت نموده و به نماد اعلی و عمیق علم و دانائی و هم به نمودی از هلاک و نیستی شهرت یافتهاست. بسیاری از هنرپیشگان زن سینمای قرن بیستم که اسرارآمیز، شهوانی، حیلهگر و مرموز بودهاند با ابوالهول مصری واقع در جیزه تشبیه شدهاند.
ابوالهول (یا اسفنکس از کلمه (به لاتینی: اسفینکس) و (به یونانی: اسفیگس میباشد) هیکل عظیم اساطیری که هنرمندان مصری و به تقلید آنان هنرمندان یونانی به کرات مجسم ساختهاند. ابوالهول نام حیوان موهومی است که در مصر و یونان باستانی بههیاکل مختلف مجسم میکردند. در مصر اسفنکس را بهشکل شیری نقش میکردند که سر او بهصورت سر دختری بود. محتملأ این هیاکل را به قصد تعظیم و تکریم نیت که به زعم مصریها الهه حکمت و دانش بود برپا میکردند. در خرابههای بلاد باستانی مصر ابولهولهای بسیار مشاهده میشود که از یک پارچه سنگ ساخته شده و از همه بزرگتر را ابوالهول خوانند که در بین دو هرم واقع شده و تنه این هیکل در زیر ریگها مدفون و پوشیدهاست و فقط سینه و سر او خارج از ریگ مشاهده میشود که بیست و هشت متر ارتفاع دارد.